در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم می کند:
آبی آسمان که می بینم و می دانم که نیست و
خدا که نمی بینم و می دانم که هست.
انسان در گرسنگی ناقص است، در بیسوادی ناقص است...، اما انسان است. اما انسانی که از آزادی محروم است انسان نیست. آن که آزادی را از من میگیرد دیگر هیچ چیز ندارد که عزیزتر از آن به من ارمغان دهد «انسان بیخود»، (مجموعهی آثار، ۲۵، ص ۳۵۹)